English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (1552 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ingratiate U خود شیرینی کردن
ingratiated U خود شیرینی کردن
ingratiates U خود شیرینی کردن
ingratiating U خود شیرینی کردن
to pick thanks U خود شیرینی کردن
shine up to <idiom> U خود شیرینی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
puff paste U نان شیرینی پف کردن
suck up to some one U پیش کسی خود شیرینی کردن پیش کسی چاپلوسی کردن
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
to make up to any one U پیش کسی خود شیرینی کردن
polish the apple <idiom> U خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody U برای کسی خود شیرینی کردن
to crawl to somebody U برای کسی خود شیرینی کردن
to smarm over somebody U برای کسی خود شیرینی کردن
Other Matches
patisseries U شیرینی
sugar U شیرینی
goodies U شیرینی
confetti U شیرینی
nicy U شیرینی
confections U شیرینی
patisserie U شیرینی
loveliness U شیرینی
sweetness U شیرینی
sweet stuff U شیرینی
lolipops U شیرینی
goody U شیرینی
saccharinity U شیرینی
sugars U شیرینی
sweetmeat U شیرینی
pastry U شیرینی
love liness U شیرینی
amiability or amiableness U شیرینی
pastries U شیرینی
melodiousness U شیرینی
sugar candy U شیرینی
mellifluence U شیرینی
amiability U شیرینی
bonbon U شیرینی
confection U شیرینی
marzipan U شیرینی
cracker U یکجور شیرینی
confectioner U شیرینی فروش
corn ball U شیرینی چس فیل
crackers U یکجور شیرینی
ingratiation U خود شیرینی
custard pie U یکجور شیرینی
confectioners U شیرینی فروش
elecampane U نوعی شیرینی
wafers U شیرینی پنجرهای
wafer U شیرینی پنجرهای
cooky U شیرینی خشک
puff pastry U شیرینی پفکی
bakemeat U نان شیرینی
cookies U شیرینی خشک
cooky U شیرینی بیسکویت
cookies U شیرینی بیسکویت
sweet tooth U علاقمند به شیرینی
sugared U شیرینی زده
costs arabicus U قسط شیرینی
confectionary U شیرینی سازی
freshness U شیرینی بی نمکی
kissing comfit U شیرینی معطر
sweetmeat U شیرینی جات
sweet tooth U شیرینی دوست
tuck U شیرینی مربا
cookie U شیرینی بیسکویت
blintz U نوعی شیرینی
blintze U نوعی شیرینی
box suitmeats U جعبه شیرینی
cookie U شیرینی خشک
baked meat U نان شیرینی
tucking U شیرینی مربا
tucks U شیرینی مربا
pasted U نوعی شیرینی چسباندن
insinuator U خود شیرینی کننده
kuchen U نان شیرینی کاکائودار
insinuative U مبنی بر خود شیرینی
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
pastes U نوعی شیرینی چسباندن
marshmallow U نوعی شیرینی خمیرمانند
confectionery U صنعت شیرینی سازی
patisserie U مغازهی شیرینی پزی
douceur U شیرینی وفرافت رفتار
pasting U نوعی شیرینی چسباندن
patisseries U مغازهی شیرینی پزی
pasties U شیرینی میوه دار
marshmallows U نوعی شیرینی خمیرمانند
french pastry U شیرینی اردینه فرانسوی
pasty U شیرینی میوه دار
buttercups U نوعی شیرینی کوچک
mint U شیرینی معطر با نعناع
confectionary U شیرینی ساز قنادی
nougat U شیرینی بادام دار
bagel U نان شیرینی حلقوی
marchpane U نان شیرینی بادامی
ratafia U نان شیرینی بادامی
minted U شیرینی معطر با نعناع
paste U نوعی شیرینی چسباندن
ratafee U نان شیرینی بادامی
minting U شیرینی معطر با نعناع
Too much sweetnes cloys. U شیرینی زیاد دل را می زند
mints U شیرینی معطر با نعناع
to have a sweet tooth U شیرینی دوست بودن
buttercup U نوعی شیرینی کوچک
tart U نان شیرینی مربایی
tarts U نان شیرینی مربایی
sweetshop U شیرینی فروشی قنادی
fondant U شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondants U شیرینی ای که در دهان اب میشود
custard U یکجور شیرینی یا فرنی
doughboy U نان شیرینی میوه دار
bakemeat U شیرینی اردی غذای پخته
elf dock U شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
Wont you have sweets (candies) U شیرینی میل نمی کنید ؟
puff pastry U شیرینی دارای خامهی پف کرده
baked meat U شیرینی اردی غذای پخته
croissants U نان شیرینی هلالی شکل
bakeries U دکان نانوایی یا شیرینی پزی
bakery U دکان نانوایی یا شیرینی پزی
frosting U رویه خامهای کیک یا شیرینی
floating island U جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
pastil U قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
brownies U یکنوع نان شیرینی میوه دار
pastilles U قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
brownie U یکنوع نان شیرینی میوه دار
patties U نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
pastille U قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
sweethearts U نوعی نان شیرینی بشکل قلب
limonene U هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
pastile U قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
doughnut U نان شیرینی گرد ومانند حلقه
girgerbread U نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد
shortening U روغن ترد کننده شیرینی وغیره
patty U نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
cybercafe U نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
pattie U نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
sweetheart U نوعی نان شیرینی بشکل قلب
marsh mallow U یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
doughnuts U نان شیرینی گرد ومانند حلقه
icing U شکر و تخم مرغ روی شیرینی
Christmas cookie [American] U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
jelly roll U نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
pastries U کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
Christmas biscuit [British] U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
pastry U کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
gingersnap U نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار
lachryma christi U باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
caramel U یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
colas U ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
lollipop U اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
lollipops U اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
caramels U یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
ingratiatory U طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
cola U ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
lollypop U اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
sago U شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
macaroon U نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
macaroons U نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
mousses U خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
mousse U خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
strudel U ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
muffins U نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
muffin U نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
fish cake U نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
meringues U سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringue U سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
griddle cake U نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند
she smiled sweetly U لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
insinuative smile U لبخندی که برای خود شیرینی یا خود جا کنی باشد
bulls eye U عدسی نیم گرد یکجور شیرینی گرد
eclair U شیرینی خامه دار و بستنی دار
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com